ناراحتم خیییییییییییییلی...
بعضی وقتا زندگی چقدر سخت میشه...
واقعا فلسفه زندگی چیه؟
فقط همینقدر میدونم که زندگی و این دنیا در عین زیبایی خیلی بی رحمه، وحشتناااااک بی رحمه...
چطور ادم هایی که همدیگه رو دوست دارن یهو تو یه برهه ای از زمان و گاهی هم برای همیشه نسبت به هم بی رحم میشن؟!
چطور میشه مادری که برای بچش میمیره اونو دیگه توی خونش راه نده یا مثلا چطور میشه یه زن یا مردی که یه روزی عاشق همسرش بوده الان بهش بگه ای کاش میمردی !!! چطور میشه کسی رو که یه عمر بهش عادت کردی بتونی هییییچ وقت نبینیش یا چطور میشه که یه فرزند تمام زحمات یک عمر مادر یا پدرش رو نادیده بگیره و اونو برای همیشه ترک کنه؟!! و میلیون ها مثال دیگه که اصلا تو فکر ادم نمیگنجه...
این دنیا پر از تناقضه اصلا نمیتونم بفهممش نمیتونم.... فلسفشو نمیتونم درک کنم...
دیروز به خاطر روز مادر با همه خاله ها و دخترخاله ها رفته بودیم خونه مادربزرگم. وقتی ما رسیدیم اونجا دیدیم به به خاله ها آلبوم های زیرخاکی مادربزرگ و ریخته بودن وسط و میدیدن و به قیافه های قبلناشون میخندیدن. خاله ها افسوس میخوردن که چقدر پیر شدن و دخترخاله ها میخندیدن به اینکه چقدر توی نوجوونی و بچگی اون دوران خنده دار بودن البته اینم فراموش نشه که در بین این شلوغ کاریا و خنده ها و افسوس ها هرکسی چندتایی از عکسای خودشو برمیداشت و قایم میکرد، اینجا بود که فهمیدم مادربزرگم واسه چی اینقدر حرص میخورد و میگفت چرا اینارو اوردین بیرون...
این همه توضیح دادم که اینو بگم:
من از دوران بچگیم منظورم زیر سه ساله هیچ عکسی نداشتم البته دو سه تایی عکس دور هست که پستونک دهنمه ولی اصلا قیافم مشخص نیست و من همیشه در آرزوی دیدن چهره بچگیم میسوختم و همیشه غر میزدم که چرا کسی از من عکس نگرفته!!
خلاصه دیروز قاطی عکسا چشمم به یه عکس خورد که بغل مامانم بودم و صورتمم نزدیک و مشخص بود! حدودا 3ماهم بود تو عکسه. وای اینقدر ذوق کردم که بالاخره تونستم بچگیامو ببینم، که نگو خیلی حس خوبی بود 😊😊😊😊
بماند که منم عکسه رو کش رفتم 😆😆😆
کمتر از 5 ساعت مونده به سال 1394
همه در تکاپو اند، خیابونا شلوغه، بچه ها خوشحالن، ماهی فروشا و گل فروشا منتظرن که توی این ساعات باقیمونده ماهی ها و گلا و سبزه هاشونو بفروشن، از اون ور کسایی که تا الان وقت خریدشو نداشتن بدو بدو دنبال خریدن، بعضیام تو خونه هنوز در حال خونه تکونیای آخرن، یه عده ام دارن از سر مزار عزیزانشون میان، خلاصه که همه در گیر و دار عید و بهارن ... چقدر دوست دارم این حال و هوا رو...
چقدر خوبه که امسال تحویل سال نصفه شبه، آرامشش خیلی خوبه 😊
سال جدیدتون پر از شادی و خبرای خوش و سلامتی😙😙😙😙
خییییییلی خوشحالم خیییییییلی
از اینکه عزیزانی رو دارم که به یادم هستند و همیشه منو با محبتاشون شرمنده میکنند...
دوستتون دارم خیلی زیاااااااااااد...
دلم گررررمه به وجودتون و بودنتون... 😙😙😙😙😙😍😍😍😍
بالاخره اسفند دوست داشتنی من فرا رسید ...
راستش هفته پیش از بس که هوا سرد بود اصلا حال و هوای اسفند نبود بیشتر به اواخر دی و اوایل بهمن میخورد و آدم نه حس خرید داشت و نه حس خونه تکونی و اومدن عید و... ولی از دیروز خیلی هوا عالی شده کاملا بهاری.
اون قدری که من تو اسفند انتظار بهار و عید رو میکشم و حس خوبی دارم توی خود عید این حس و ندارم و بیشتر وقتاش بی حوصلم . به نظرم اسفند مثل پنج شنبه ها میمونه که همش خوشحالی که فرداش جمعه است ولی خود جمعه که میاد بیشتر حس دلتنگی داره تا شوق! یه جایی خوندم که همیشه امید وصال خیلی جذاب تر از خوده وصاله ...
طرف رفته مانتو بخره مغازه داره بهش گفته مانتوهای ما خیلی خاصن و شما به عنوان مشتری فقط میتونین سه تاشو برا پرو انتخاب کنین نه بیشتر!! حالا بماند که چقدر فروشگاهه با کلاس بوده و کلی جنس لوکس داشته ولی به هر حال حق اینطوری حرف زدن با مشتری رو نداشت و حقش بوده همون موقع از فروشگاه بزنه بیرونو بگه مانتوهات تو سرت بخور (والا اگه یه نفر ۱۰۰ تا لباسم بپوشه و آخرش مد نظرش نباشه که بخره فروشنده حق نداره با مشتری اینطوری حرف بزنه، البته این نظر منه شایدم درست نباشه) ولی به خاطر اینکه یکی ازونا خیلی چشمشو گرفته بوده اهمیتی نمیده و فقط سه تا مانتو رو پرو میکنه . خلاصه با وجود قیمته بسیار بالا تصمیم میگیره همون مانتو رو بخره ... به فروشنده میگه فلان مانتو رو میبرم. همین که فهمیده خریداره ورق برمیگرده! خانومه محترم شما هرچندتا مانتو که میخواین بگین من بیارم خدمتتون !!! خلاصه همون مانتو رو میخره میاد خونه میبینه بله به جای اون مانتو یه مانتوی دو سایز کوچیک تر که اصلا دکمه هاشم بسته نمیشده با یه طرح متفاوت رو اشتباهن واسش گذاشته تو پاکت!!! آره دیگه اینه وضعه جامعه ما! کلاس گذاشتن در حد لالیگا ولی کارایی صفر...
گاهی که این چیزا رو میبینم یا میشنوم مخصوصا توی فروشگاها یاد دکتر خواجوی میفتم و خریدن ساعت از سوئیس!! ما کجا اونا کجا والا
پستام کم کم داره فقط انتقادی میشه ها باید اسم وبلاگو عوض کنم :-)
یادتونه معاون آب و آبفای وزیر نیرو قول داده بود زاینده رود حداقل تا خرداد پر آب باشه؟! بعد از حرف ایشون دو هفته آب رو باز کردن توی زاینده رود و بعد دوباره بستن و روز از نو ، روزی از نو ! تا چند روزپیش که جناب رئیس جمهور گرااام تشریف آوردن اصفهان! و فرمودند که زاینده رود نباااید بدون آب بماند تحت هر شرایطی!!!! الان به حرمت حرف ایشون چهارتا قمقمه آب خالی کردن کف رودخونه دلشون خوشه بی آب نیست! اصلا آدم خندش میگیره، ولی خوشم میاد حرف رئیس جمهورو زمین ننداختن :-))))