چرند و پرندهای دوستانه!

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

آتلیه

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۴۴ ق.ظ

نمیدونم چرا همه کارو بارای من میفته اسفند!!!! حالا جدای از اومدن عید و خونه تکونی و خرید و اینا که برا همه هست شانس من تولد مهراد و تولد خودمم افتاده اسفند حالا بماند که پر کار ترین و پررررر مشغله ترین ماه کاری همسر در طول،  سال اسفندماه هست و تا شب سر کاره! و حالا این که من توی اسفند زایمان کردم و با این سرشلوغی همسر چه طوری به خونه رسیدم و چه بر من گذشت بماند، خلاصه با توجه به اینکه امروز تولد مهراد عزیز و نازنینمه چند روز پیش تصمیم گرفتم ببرمش اتلیه تا هم برا تولدش عکسای قشنگ داشته باشه هم چندسال دیگه که بزرگ شد ببینه دوسالگیش چه شکلی بوده و ذوق کنه. در راستای این تصمیم یک روز بعد از ساعت کاری همسر و البته با وقت قبلی مهراد  رو بردیمش اتلیه. چند دست لباسم براش بردم که عکساش تکراری نشه. آتلیه فرموده بودن که سه تا بادکنک هلیومی هم با خودتون بیارید و قبل از رفتن به اونجا بادکنک ها رو خریدیم و راهی شدیم. حالا شانس ما اون شب اینقدر باد میوند که خودمونو داشت با خودش میبرد چه برسه به...

 دم دراتلیه یکی از بادکنکارو باد برد 😅😐 رفتیم تو و گفتیم فقط دوتا بادکنک داریم و اونم گفت عیبی نداره یه کاریش میکنیم حالا اینا مهم نبود مهراد مگه وایمیساد فقط تند تند میگفت بوبک( بادکنک) و هی برشون میداشت و میدوید ماهم دنبالش 😁😁😁 بالاخره بعد از بازیشون آقااااا ! تصمیم گرفتن بیان و عکس بگیرن. وای یعنی شکلکی نبود که من و باباش از خودمون درنیاریم تا یکم لبخند بزنه و عکساش خوب بشه. حالا از شانس من همین که قیافمو کج و معوج میکردم و عین میمون میشدم اون یکی خانمی که کمک عکاس بود هی برمیگشت به من نگاه میکرد و از خنده مرده بود، 😑😑 هی من باز به حالت عادی چهرمو برمیگردوندم بعد میدیدم عع مهراد باز راه افتاده، خلااااااصه سرتونو درد نیارم با یه الم شنگه ای ما چندتا عکس از این بچه گرفتیم و اومدیم خونه، قششششنگ انگار کوه احد رو جا به جا کرده بودم از بسکه خسته شده بودم و انرژی ازم گرفته بود ولی خدایی عکساش خوب شد خداروشکر و ارزشش رو داشت😃😃

تو وبلاگ خودش گذاشتم عکساشو  niniyema1394.niniweblog.com

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۱۲
مهـــ شین

نظرات  (۲)

واقعنااااا
چقدر کااار داری تو اسفند :)))))))))) 

آخی فدای این گل پسر با این ژستاااش :* :* *:* 
پاسخ:
حالا تازه ببینااااااا جشن عقد دختر خالمم جمعه افتاده 25 اسفند، این یه کارو دیگه نداشتم که پیدا کردم الان در به در دنبال قر و فر جور کردنم برا عقد، عید رو یادم رفته دیگه 😆😆😆
خدا نکنه :-* :-* :-*
وای خدا چقد از این جمله ت خندیدم که میگی شکلک در میاوردی و اون عکاسه میخندید :))))))))) 
قشنگ میتونم تصورت کنم :)))))))))))))
پاسخ:
:-)))))))))😂😂😂 واقعا اگه یه شخص سوم این صحنه رو میدیم از خنده روده بر میشد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی