چرند و پرندهای دوستانه!

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

فردا روز زایمانمه!!!  اینقدر فکر تو سرمه که نگو. اصصصصصلا باورم نمیشه!  یعنی فردا کوچولویی که تو شکممه میاد بیرون؟  یعنی میبینمش؟  چه شکلیه؟ یعنی من میشم مامانش؟  باید بهش شیر بدم،  ازش مراقبت کنم؟ یعنی این مسوولیت جدید چطوریه؟

زایمانم چطور پیش میره؟ حالم چجوری خواهد بود! نمیدونم 9 ماهه سعی کردم به این چیزا فکر نکنم تا راحت تر برام بگذره ولی الان دیگه نمیشه بهشون فکر نکرد... 

خدا جونم خودت کمکم کن همه مراحل به بهترین شکل ممکن و به سلامتی و راحتی بگذره  

به امید خودت

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۱
مهـــ شین

دیروز صبح زنگ زدم به منشی دکتر قبلیم تا نوبتمو کنسل کنم آخه هفته قبل برام نوبت زده بود خلاصه زنگ زدم گفتم من نمیام نوبتمو کنسل کنین گفت بعد برا کی بزنم واستون؟  گفتم کلا کنسلش کنین دیگه اصلا قصد ندارم بیام اونجا و تصمیم قطعیمو گرفتم که سزارین زایمان کنم و به هیچ وجه طبیعی نمیخوام خانم دکترم که گفتن به هیچ وجه!  سزارین نمیکنن!  اینو که گفتم یهو هول شد و گفت عزیزم اخه چرا میخوای کنسل کنی؟ یه گواهی بیاری کارت راحت راه میفته!! منظورش همون گواهی بود که خانم دکتر هفته قبل گفته بود تنها راهش اینه که یه گواهی از متخصص اعصاب و روان یا ارتوپد بیاری مبنی بر اینکه نمیتونی طبیعی زایمان کنی منم گفته بودم هر طور شده گواهی جور میکنم ولی بعدش گفت البته اینم بگم که اگه گواهی ام بیاری باید به کمیته بیمارستات اراءه بدی و 4 تا پزشک اونجا بررسی کنن که آیا مشکلت در اون حد حاد هست یا نه و باید تایید کنن!!!!  دیگه اینا رو که گفت کلا از خیرش گذشتم و دیدم پیدا کردن یه دکتر دیگه خیلی راحت تر از اینکاره! 

خلاصه داشتم منشی رو میگفتم، بهش گفتم من الان هفته 8 هستم و نه وقت گواهی گرفتن دارم نه اعصابشو به اندازه کافی هم استرس بهم وارد شده دیگه بسه برام. منشی ام کوتاه نمیومد گوشی رو داد به ماما،  اونم گفت عزیزم میدونی چیه اصلا نیاز به گواهی ام دیگه نیست،  قانون جدید اومده که اینایی که هفته های آخرن میشه سزارین کرد!  منظورش همون قانونی بود که تا هفته پیش گفته بود طرف در حال مرگم هست سز نکنین!  دلم میخواست بهش بگم چه جالبه قانونای شما ساعت به ساعت تغییر میکنن ولی جلو خودمو گرفتم و فقط گفتم نه من دیگه زده شدم و میخوام کنسل کنم اینجارو و گوشی رو گذاشتم. 

خداییش این 8 ماه هم ماما هم منشی هم دکتر خوش اخلاق بودن و با حوصله جواب سوالامو میدادن ولی این دم آخره بددد  جور حالمو گرفتن 

بیخیالشون فردا رو بگو نوبت زایمااااان ووی 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۲
مهـــ شین
حدود یک ماه پیش که به دکترم گفتم چون مادرم اینا زایمانای طبیعی سختی داشتن و به خاطر ترس از زایمان طبیعی میخوام سزارین کنم گفت تو توی کلاس های آمادگی قبل از زایمان شرکت کن و ورزشاشم انجام بده اگه بعد از اون بازم نظرت رو سزارین بود و ترست هنوز نریخته بود،  من سزارینت میکنم. منم خوشحال و خندان ازینکه خب پس با سزارین مخالفتی ام نداره. رفتم چند جلسه کلاسای آمادگی قبل زایمان رو گذروندم و دو هفته پیش بهش گفتم من کلاسارو شرکت کردم تا الان ولی همچنان میخوام سزارین کنم و نظرم عوض نشده.  گفت هنوز سزارین میخوای؟ ولی اگه من بعد از معاینه ببینم مشکلی نداری مجبورم طبیعی زایمان کنم  باز من اصرار کردم که نه حتما سزارین میخوام اونم گفت پس مجبورم بنویسم به اختیار بیمار سزارینت کنن و اینطوری فکر نکنم بیمه هزینشو بده ولی بازم بپرس. 
یکم دلخور شدم ولی بازم امیدمو از دست ندادم گفتم دیگه فوقش با اختیار خودم سز میکنم. فرداشم زنگ زدم بیمارستان پرسیدم گفتن حتی اگه با اختیار بیمارم باشه بازم بیمه پرداخت میکنه. کلی خوشحال شدم و گفتم خوووب دیگه با خیال راحت میرم سزارین میکنم. هفته پیش باز نوبت دکترم بود و قرارم بود که معاینم کنه ببینه وضعیت لگن و اینا چطوره. تقریبا هفته 37 بودم یعنی چیزی ام به زایمان نمونده بود. خلاصه رفتم و معاینم کرد و گفت دهانه رحمت باز نشده ولی لگنت خوبه واسه طبیعی منم گفتم ولی من به هیچ وجه طبیعی نمیخوام اگه ممکنه بنویسین با اختیار خودم سزارین بشم. گفت چی؟!  اصلا دیگه چیزی به نام اختیار مفهومی نداره!!!  و دیگه کسی رو سزارین نمیکنن حتی با اختیار خود بیمار مگر اینکه وضعیتش خیییییلی حاد باشه و نتونه طبیعی زایمان کنه! و برای ما دردسر میشه اگه همچین کاری بکنیم.  وای منو میگی انگار یه سطل آب جوش ریختن رو سرم! اخه من رو حرف هفته های قبلیش حساب کرده بودم و کلی به خودم امیدواری داده بودم ولی اینو که گفت واقعا ناراحت و نا امید شدم گفتم اخه من مطمءنم که زایمان طبیعی خوبی نخواهم داشت ما ارثی خوش زا نیستیم ولی کو گوش شنوا! دیگه اینقدر از دستش عصبانی شده بودم که نزدیک بود پروندمو همون موقع بردارمو یه دعوای حسابی باهاش بکنم و بزنم بیرون ولی پیش خودم گفتم اگه تا این حد اوضاع خرابه و میگه سخت گیریاشون اینقدر زیاد شده حتما جاهای دیگه ام همین آشه و همین کاسه دیگه هیچی نگفتم و با ناراحتی از مطب زدم بیرون به قدری ناراحت بودم که کارد بهم میزدی خونم در نمیومد و همش تو دلم به باعث و بانیش و اینکه دیگه شخصی ترین مسایلمونم سیاسی کردن و بالاییا واسمون باید تصمیم بگیرن که چطوری بزاییموچندتا بزاییمو و.. 
تمام حق انتخابو ازمون گرفتن ای کاش به این درک میرسیدن که محدود کردن و حق انتخاب رو از افراد جامعه گرفتن راهکار نیست، به خدا جواب که نمیده هیچ عکسشم اتفاق میفته!  الان کشورای دیگه مخصوصا اروپاییام به دنبال افزایش جمعیتن ولی نه با منع کردن و بستن مراکز جلوگیری و به زور القا کردن نظرشون به مردم!  بلکه با تشویق و دادن امتیاز بیشتر. بیخیال هرچی به این چیزا بیشتر فکر میکنم میبینم جز اعصاب خوردی چیزی نداره. 
خلاصه الان توی ماه نهم و با این وضعیت باید میگشتم دنبال یه دکتر جدید!!  یکی از آشناها یه دکتری بهم معرفی کرد و خیلی تعریفشو کرد. فرداش زنگ زدم نوبت گرفتم پیش این دکتر جدیدانصافا خیلی دکتر خوبی بودو حرفه ای به نظر میرسید وقتی براش از سابقه سخت زاییدن مامان اینا و ترس خودم و... گفتم برام نوبت سزارین زد واسه 4 شنبه 12 اسفند. خدا خیرش بده انگار منو از آسمون آورد به زمین 
سه روز دیگه نوبت زایمان دارم به امید خدا امیدوارم که همه چیز خوب پیش بره 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۰
مهـــ شین