اندر احوالات بنده
امروز بعد از مدت های طولانی
.
.
.
.
.
.
حالم خوبه :-) نمیدونم چرا خیلی حس خوبی دارم شوق دارم...
نمیدونم شاید به خاطر نزدیک شدن دوباره به هنر باشه ولی این دفعه یه هنر جدید ... اووووو میدونین من چند ساله از هنر فاصله گرفته بودم؟ اونم همش به خاطر درس لعنتیه که آدم وو تک بعدی میکنه عح...
فردا جلسه سومه که میرم تازه مثل یه نوزادم که 4 دست و پا میخواد راه بیفته ولی خیلی با روحم عجینه حالا فقط منظورم موسیقی نیست کلا هنرو میگم... خوشنویسی اشباعم کرده بود روحم یه هنر جدید میخواست. قشنگ انگار یه کمبود بزرگی تو زندگیم داشتم ولی نمیفهمیدم چیه...
به زور و اصرار دوستم رفتم ثبت نام ، البته با بی میلی شدیییییید چون نه حوصلشو داشتم نه وقتشو، ولی الان خیلی ازش ممنونم که این پیشنهاد خوب رو بهم کرد ... خیلی حس خوبی دارم تمام درگیری های ذهنیمو یه جورایی کم کرده.
جلسه قبل استاده داشت درس میداد یهو وسطش قطع کرد زل زد تو چشمای من و گفت شما خیلی به موسیقی علاقه دارین؟ گفتم فکر میکنم بله ولی با دو جلسه زوده قضاوت کردن، چطور مگه؟ گفت آخه خیـــــلی شوق و ذوق دارین خیلی بیش از حد :-))) بعدم کلی خندید! آخه میدونین همین که یک کلمه از تو دهنش میومد بیرون من عین نهنگ می بلعیدم :-))) خودم خندم گرفت بعدش سعی کردم آروم تر گوش کنم . آخه آدم اینقدر تابلو :-))