چرند و پرندهای دوستانه!

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۴ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

آخیش بالاخره تلگرام رفع فیلتر شد. داشتیم میمردیما 😆😁😂😃😁 امان از اعتیااااااااااااااااد 😅😅😅😅

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۷:۵۸
مهـــ شین

از وقتی که باردار شدم وارد یه گروه مادر کودک شدم که تجربیاتشونو باهم دیگه به اشتراک میذاشتن ۲۰۰-۳۰۰ نفری میشدن از همه جای ایران هم بودن.

ادمین گروه یه گروه جدید زد و گفت که مادرایی که دوست دارن گفتگوهای صمیمی تر و دوستانه داشته باشیم بیان تو گروه جدید. منم رفتم ببینم تو گروه جدید چه خبره .خب اینجا محیطش صمیمی تر بود و فقط محدود به بچه و تب و بیخوابی و دارو و شیردهی و... نمیشد :-) تعداد هم خیلی کمتر بود حدود ۲۰-۳۰ نفر. چند روز که گذشت مچ چند نفرو گرفتیمو کاشف به عمل اومد که مرد هستند!!!!!! چند تا از خانم ها هم همچین آدمای درست حسابی نبودن.خلاصه بعد از کلی گند زدایی و قربالگری، ۷ نفر تهش موندن :-)))) و بعد از گندزدایی قانون برا گروه گذاشتن که کسی حق نداره فرد جدیدی رو وارد گروه کنه! و الان نزدیک به دوساله که ما باهم دوستیم و فوق العاده صمیمی، باهم درد دل میکنیم ،اگه مشکلی داریم و از دستمون برمیاد به هم کمک میکنیم و...بدون اینکه تاحالا همدیگه رو دیده باشیم نگران هم میشیم و.. خلاصه به نظرم یه فاکتور مهم که باعث شده رابطه خوبی باهم داشته باشیم اینه که حسادت بین افراد خیییییلی کمه یا حتی میتونم بگم نیست...

توی بعضی از گروهام که میرم و میبینم که حسادت و کینه و متلک توش بیداد میکنه اعصابم خیلی خورد میشه،دلم به حال همچین افرادی میسوزه که درصد حسادتشون به قدددددری بالاست که جلو خودشونم نمیتونن بگیرن و اونو به زبون میارن!!! خدا ادم رو از شر انسان های حسود و کینه توز و بی شخصیت حفظ کنه...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۶ ، ۱۶:۱۵
مهـــ شین

امروز صبح که از خواب پاشدم و پرده رو کنار زدم ،دیدم گوله گوله برف درشت و سفید داره میباره ،داشتم ذوق مرگ میشدم. امسال دیگه رکورد شکسته بود حتی بارونم نیومده بود!!!! .خیییییییلی خوشحال شدم نیشم بسته نمیشد :-)))))))

مهرادو بغل کردم و آوردمش کنار پنجره گفتم ببین داره برف میاد ،زودی گفت برف و ذوق کرد .آخی اولین برف زندگیشه که میبینه چون پارسال اصلا برف نیومد :-(

خدا کنه ادامه دار باشه و زمین بتونه یه نفس عمیییییییق بکشه :-)))))

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۶ ، ۰۱:۳۱
مهـــ شین

من نزدیک به 10 ساله که از لنز طبی استفاده میکنم البته نه همیشه ها، معمولا تو مهمونیا، عروسیا و بیرون رفتنای مهم و... کلا جاهایی که دوست ندارم عینک داشته باشم لنز میذارم. کسایی که لنز دارن میدونن که یه سری چیزارو حتما باید رعایت کنن تا به چشمشون آسیب نرسه، یکی اینه حتما قبل ازینکه لنز رو داخل چشمشون بزارن یا بعد از اینکه میخوان از چشمشون دربیارن و بزارن سرجاش باید دستاشون کاملا شسته شده باشه، مایع لنز به موقع عوض بشه، باهاش حمام نرن، باهاش نخوابن و.... 

بعد از 10 سال مراقبت و رعایت کردن تمام این موارد چند وقت پیش موقعی که از بیرون اومدم واااااااقعا خیلی خسته بودم و تند تند تمام کارای مربوط به مهراد رو انجام دادم و خوابوندمش ولی دیگه برا انجام کارای خودم توانی برام نمونده بود و چشمام بسته شد و با همون صورت ارایش دار و لنز توی چشم خوابم برد!!! 

نگو که از خستگی دیگه تا صبح خوابیده بودم. صبح که از خواب بیدار شدم دیدم چشمام تار میبینه( البته عینکیا خوب میدونن که تا وقتی عینکتو نزدی کلا تار میبینی ولی این تاری فرق داشت با تاری نزدن عینک) یه هاله ای دور چیزا میدیدم و کاملا تار بود دیدم، گفتم خدایا من چرا اینجوری شده چشمام یهو یادم اومد وااااااای لنزامو درنیاوردم اول کلی به خودم بدو بیراه گفتم که چطور یادم رفته دربیارم و... ولی بعدش خوشحال شدم گفتم خب پس این تاری مال اینه که شب تا صبح لنز تو چشمم بوده و اگه الان درش بیارم خوب میشه. خلاصه دستامو تمیز شستمو لنزارو درآوردم. چشمامو بستمو باز کردم، چندبار دیگه بستم و باز کردم باورم نمیشد که هنوز همه چیزو توی هاله و کاااااملا تار میبینم پاشدم عینک زدم دیدم نه هیییییچ فرقی نکرررررد وای میخواستم از ناراحتی سکته کنم، گفتم دیدی دستی دستی خودمو کور کردم فقط تند تند تو دلم دعا میکردم و نذر میذاشتم کنار، خییییییییلی حس بدی بود انگار واقعا داشتم کور میشدم. زمان هی میگذشت و میدیدم هیچ تغییری نمیکنم دیگه از ناراحتی گریم گرفته بود. گفتم بزار اخرین راه حلم روهم امتحان کنم چشمامو بستم و حدود یه ربع نیم ساعت کامل به حالت استراحت و بسته قرارشون دادم و دستامو گذاشتم روشون. با کلی استررررررس بعد نیم ساعت که باز کردم در کمال ناباوری دیدم که شفاف دارم میبینم فقط خدا میدونه که اون لحظه چققققققددددددر خدارو به خاطر نعمت دیدن و هزار و یک نعمت دیگه که بهمون داده شکر کردم اینقدر استرسم شدید بود که نمیتونستم به بچم شیر بدم. واقعا خداروهزار بار شکر به خاطر بهترین نعمت یعنی نعمت سلامتی.. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۶ ، ۱۷:۱۷
مهـــ شین