چرند و پرندهای دوستانه!

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

فراموشی

دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۱۰ ق.ظ

دیروز عروسی دختر عموم بود .توی جشن یکی از دبیرهای پیش دانشگاهیمو دیدم که خیلی منو دوست داشت و مدام توی کلاس اسم من روی زبونش بود... منم دوسش داشتم.

خلاصه دیروز بعد از 14 سال دیدمش ،عین همون روزاش بود سریع دویدم طرفش و با ذوق گفتم سلام خانم فلانی خوب هستید از دور دیدمتون خیلی خوشحال شدم ،گفتم بیام یه سلامی خدمتتون عرض کنم،خیلی معمولی گفت سلام ممنون شما خوب هستید! فکر کن ،اصلا منو نشناخت.همینجوری خشکم زد گفتم ممنون منم خوبم و بدون اینکه خودمو معرفی کنم و آشنایی بدم رفتم سرجام نشستم.پیش خودم میگفتم حالا اینکه یه رابطه ی ساده ی معلم و شاگردی بود ،ولی خدا به داد کسایی برسه که یهو میرن بالا سر کسی که عاشقشون بوده یا عاشقش بودن و اون طرف مثلا به خاطر حادثه و یا... فراموشی گرفته باشه و اصلا نشناسدشون.وای که چه حسسسسس بدیه خیلی خیلی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۲۸
مهـــ شین

نظرات  (۱)

اینکه یکی بعد مدتها به خاطر ندیدنت و یا تکرار نشدنت و یا گرفتاری روزگار و گذر زمان فراموشت کنه و دیگه اون حس صمیمیت رو نداشته باشی اون یجورایی ادم رو غمگین میکنه که چرا من رو باید فراموش کنه ... ممکنه بقیه رو یادش باشه! 
اما اینکه یکی بر اثر حادثه یا کهولت سن فراموشی یا آلزایمر بگیره ادم همش دلش میسوزه که چرا دیگه هیچی یادش نیست .. چرا سرگردونه .. و بیشتر ناراحت اون شخصیم تا خودمون .. 
من چند وقت قبل اینکه بابابزرگم فوت کنه فراموشی گرفته بود.. راه خونه رو گم میکرد.. ما رو نمیشناخت.. خیلی سخت بود.. 
پاسخ:
آره درسته ...
آخی خدا رحمتشون کنه چقدررررر سخت بوده براتون ،چیزی که من تصورش کردم تو این پست تو به عینه دیدی! 
اایشالا هیچ کدوممون دیگه همچین تجربه ای نداشته باشیم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی