چرند و پرندهای دوستانه!

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

دیدین آدم یه وقتایی دیگه زیادی خوشبین میشه ...

بعضی وقتا میفهمی و میدونی بعضی آدم ها اون چیزی نیستن که تو فکر میکنی ولی نمیخوای اینو بپذیری ، واسه همین اون جوری که خودت دلت میخواد بزرگشون میکنی و از نگاه و فکر خودت باهاشون برخورد میکنی ...

یعنی دلت میخواد فکر کنی اونی هستند که تو میخوای و با این حس جلو میری، ولی بالاخره میفهمی اشتباه میکردی و اونوقته که آرزو میکنی

 ای کاش از اول عاقلانه به موضوع نگاه کرده بودم ...

ایکاش واقعیت رو از همون اول پذیرفته بودم...

ایکاش توی ذهنم الکی اینهمه بهش شاخ و برگ نمیدادم ...

تا وقتی به عینه واست ثابت میشه که اشتباه کردی و خیلی ساده لوحانه و زیادی خوشبینانه برخورد کردی ، شدت ضربه ای که بهت وارد میشه سبک تر باشه و اینقدر از حماقت خودت ناراحت نشی...

جمله سنگین بود، فردا ابتداییا تعطیل :-)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۳ ، ۰۰:۳۳
مهـــ شین

از بسکه سرماخوردم دیگه خسته شدم ! آخه چه وضعشه؟ تا یه سوز میاد آدم زودی سرما میخوره! نمیدونم چرا ویروسای جدید این همه قوی و عجیب شدن! والا

دکتر بهم گفته بود چون سرماخوردگیات بعدش حساسیت میشه و دست از سرت بر نمیداره حتما اوایل مهر واکسن آنفولانزا بزن... منم جو گیر شدم رفتم خریدم ولی وقتی حالم بهتر شد بیخیالش شدم :-)

چند روز پیش که باز سرماخوردم کلی افسوس و آه و ناله که چرا خریت کردم و واکسن و نزدم:-( برا همین واکسن و برداشتم و به امید اینکه این یه ماه تاریخش نگذشته باشه رفتم که بزنم! تزریقاتیه دهنش باز مونده بود که اااااااالان میخوای واکسن بزنی؟اواسط آذر؟؟؟؟ گفتم شما بزن کار به این کارا نداشته باش :-) گفت باشه و اخطار داد که دو سه روزی امکان داره یه آنفولانزای خفیف بگیری! گفتم باشه بابا خیالی نیست :-) چشمتون روز بد نبینه من این آمپولو زدم و از فرداش یک تب و لرز و بیحالی اومد سراغم که اصلا نمیفهمیدم اطرافم چه خبره گیــــــــــــج گیج بودم ولی خب خداروشکر بعد سه روز الان بهترم ...

راستی یادم رفت بگم این طرفا چند نفر در اثر تزریق آمپول ( فکر کنم پنیسیلین بوده همشون) فوت کردن!!! البته دور از جون جمع، ولی گفتم بگم که تا بشه دارو بخورین و سراغ آمپول نرین!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۱:۴۱
مهـــ شین

زندگی را ورق بزن...

هر فصلش را خوب بخوان...

با بهار برقص...

با تابستان بچرخ...

در پاییزش عاشقانه قدم بزن...

با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش...

زندگی را باید زندگی کرد، آنطور که دلت میگوید...

مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری...


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۱:۴۸
مهـــ شین

مشغولیتای فکریم خیلی کسلم کرده تصمیم گرفتم برای اینکه ازین رخوت و افسردگی های دم به دم بیرون بیام یه هنر جدید یاد بگیرم! خوشبختانه تعطیلات بین ترم هم نزدیکه . یه دوست عزیزی بهم پیشنهاد داد برم کلاس موسیقی واسه روحیم خیلی خوبه، اگه این هنر رو انتخاب کردم حتما میرم سراغ سنتور، توی سازها عاشق سنتورم . نمیدونم شایدم همون خوشنویسی رو ادامه بدم تا ته تهش !شایدم هردو ! فعلا دو دلم ...

نظر شما چیه؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۱:۳۹
مهـــ شین

خیلی خستم تمام بدنم و ذهنم کوفته است ! دلم یه استراحت طولانی مدت میخواد بدون هیــــــــــــچ دغدغه ای ...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۴
مهـــ شین