ازون شبا
پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۳:۵۲ ق.ظ
بازم ازون شبای غم انگیز و پر از اشک...
بازم اشک ریختن توی تنهایی...
متنفرم از تنهایی گریه کردن. شاید بیشتر آدما دوست داشته باشن تو تنهایی گریه کنن و کسی اشکشونو نبینه. خوووووش بحالشون کاش منم اینجوری بودم. اون وقت خیلی راحت تر میتونستم با ناراحتیا و دل گرفتنام کنار بیام...
درست همین الان که دارم این متنو مینویسم، چند ثانیه پیش دختر خالم که پست قبلی راجع بهش نوشته بودم از مشهد برام پیام داده که در جوار امام رضا دعاگوتم!!!! فکر کن الان، ساعت 3:50 دقیقه صبح!!! چقدر حالمو خوب کرد، چقدر به همچین پیامی احتیاج داشتم. دارم خودمو اونجا تصور میکنم و درددل میکم. خیلی سبک شدم. خدایا مرررررررسی ازت که تنهام نمیذاری، دوست دارم
۹۶/۱۱/۱۲